ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
زن همسایه پسرش سرطان داشت.
نذر کرده بود که گربه ولگرد کوچه را غذا بدهد تا پسرش خوب شود...
من شاکی بودم... گربه لاغر مردنی و چرک و کثیف روی سقف ماشینم راه میرفت و رد پنجه های خوشگلش رو مثل "نقاشی" ناشی، بجا میذاشت و من هر روز سقف و شیشه ماشین را دستمال میکشیدم.
دیشب تا حد مرگ گریه میکرد و صدای ضجه اش تا طبقه ما می آمد...
.
.
.
من دیگر مجبور نیستم سقف ماشین را دستمال بکشم